دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
علم و دانش همچون چراغی است که در تاریکی به یاری انسان آمده و او را کمک می کند تا کمتر دچار لغزش و خطا شود لذا انسان جاهل همچون فردی بدون چراغ است که در تاریکی گام برمی دارد ، و هر لحظه ممکن است در گودال اشتباهات قدم بگذارد. |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
بینش مطهر جهان مجازی اندیشه سیاسی جهانی که هست از هر دری سخنی تاریخ سیاسی معاصر * پراکندگی موضوعی و مضمونی مطالب این وبنوشت مجبورم کرد به جای سیاق معمول، این نمایه را آماده کنم تا دسترسی به همه نوشته ها فراهم شود. از این به پس، عنوان هر نوشتار به همراه توضیح کوتاهی درباره موضوع آن را اینجا خواهید دید. |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
متن زیر چکیده بخشی از کتاب خاطرات آیت الله پسندیده (برادر حضرت امام خمینی) است که برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشته شد. شایان یادآوری است که این بخش از کتاب به تاریخچه و پیشینه خانوادگی امام خمینی میپردازد. نشانی این مطلب در پایگاه مرکز اسناد:
نشانی این مطلب در پایگاه مرکز اسناد: |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:13 صبح)
از تنگنای محبس تاریکی/ وز منجلاب تیره این دنیا/ بانگ پر از نیاز مرا بشنو/ آه ای خدای قادر بی همتا. خداوندا فقط تو آگاهی و تو می دانی که دست از غیر تو شسته ام. به ملکوت آسمانت نظر دوخته ام. برای بیان رازهای درونم گوشی شنواتر از تو نیافتم. و دوستی مهربانتر از تو پیدا نکردم. دوست دارم شانه به شانه هم راه برویم. بر تپه های تنهایی بنشینیم و من بگویم و تو بشنوی. آرام برایت نجوا کنم و تو با دست بادت موهایم را نوازش کنی و با قطرات بارانت برایم گریه کنی و با رنگین کمان هفت رنگت دلم را شاد سازی. خدایا در پهنه دنیایی که برایمان ساختی از انسانیت رنگی و اثری نمانده است. چه انسانها که اکنون از گرسنگی و فقر کودکان خویش را به خواب وا می دارند. چه بسیار انسانهایی که در دام عفریت فقر گرفتار آمده اند و صبر از کف داده اند و عفت و عزت خویش را در هر بازاری به فروش گذاشته اند. چه بسیار انسانهایی که همچون زالو از شیشه عمر دیگران سیراب می شوند و پا بر گرده بندگانی می گذارند که خود قانون بردگی شان را پاره کرده اند. |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:13 صبح)
خدایا، خدایا.... بارها شده است که دلم برایت تنگ شده، بارها دلم برای نگاهت، صدایت و نوازشهایت تنگ شده. دلم برای این همه ظلمی که در لحظه لحظه زمان ها شاهد و ناظر آن هستی می سوزد. دوست داشتی بندگانت در نهایت مهربانی و صلح با هم زندگی کنند و دم به دم شیطان درون خویش ندهند. اما انگار خدایا این آرزو برایت هر روز دست نیافتنی تر می شود. خدایا مباد امیدت به متحول شدن ما به احسن حالات ناامید گردد. و برای خوب شدن مان دعا نکنی. من نیز با تو ای خدای مهربانم دعا می کنم برای عاقبت به خیر شدن نسل انسانها. نسلی که همچون ققنوس از خاکستر ظلم ها و عداوت ها سر بر می آورد تا فقط و فقط صلح را دریابد و دوستی و شادی و مهر را. دعایم را بپذیر و آن را به اجابت برسان، آمین. عکاس: فاطمه رضایی |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||