دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:19 صبح)
با سلام خدمت دوستان عزیز و ارجمندم در این فرصت قصد دارم تا در مورد مسئله ای که چند وقت پیش از این با دوستی گرامی و بسیار بزرگوار در مورد آن صحبت میکردیم نظرم را بنویسم ، و آن مسئله این بود که چرا تمامی ادیان و پیامبران الهی که در قرآن به آنها اشاره شده است در منطقه خاور میانه و این حوالی هستند و به نظر می آید که قرآن ریشه گرفته از فرهنگ و افسانه های همین مناطق است تا چیزی که خود ادعا دارد و یا مسلمانان می گویند… پیامبرانی هم که در قرآن به ایشان اشارت شده است به نظر می آید که متعلق به همین سرزمینها باشند و به قرآن محسور در حوزه مکانی و فرهنگی محدودی ست و در اصل اطلاع ویا اعتنایی به از خارج این محدوده ندارد ...ودلیل آن اینکه در قرآن هیچ اشاره ای به پیامبران احتمالی که در سرزمینهای دیگر – به عنوان مثال در قاره آمریکا – آمده باشند ، ندارد...
به نظر منطقی میرسید و قرار شد من راجع به آن فکر کنم ... راستش را بخواهید با این قرار من پرتاب شدم به دوران نوجوانی ...زمانیکه مثل حالا خیلی درگیر این نوع مثال بودم و البته در سطح وساحت دیگری. یادم آمد وقتی که مربی ادیان ما در جلسات خاصی که در آن دوران میرفتیم در مورد پیامبران صاحب کتاب و رسولان و فرستادگان خدا در طول تاریخ بحث میکرد و من همین سؤال را از او پرسیده بودم... راستش آنروزها فضا جور دیگری بود ! مربی ما فکر میکرد این مسایل بدیهی است و سؤال من به نظرش بی ربط آمده بود و به کلمه "خاور میانه" هم گفته بودم و کنار پیغمبران گذاشته بودم میخندید ... ولی من همان روزها میدانستم جواب ندادن مربی از نادانی اوست و سؤال من سالها بی جواب مانده بود ... راستش را بخواهید من در یک خانوادهء مذهبی به دنیا آمدم . جایی که طبق معمول دین را مثل بدیهیات زندگی از پدر و مادرت یاد میگیری و دلیل و فرصت زیادی برای پرسش و کنکاش هم البته نداری ... بعد از سالها و قاطی شدن بیشتر با کتاب و پرسش و شک و چیزهایی شبیه فلسفه و فلسفیدن! به تدریج اعتقاد دوران نوجوانی تبدیل شد به شک جوانی و بعد الحاد مطلقی که نشان باسواد شدن بود و تاءسف به حال گذشته و .... اینها را مینویسم تنها به خاطر اینکه این مسیر قدری روشن و واضح باشد و گرنه بسیاری از ما این دوران ها را از سر گذرانده ایم ... و البته باقی ماندن و یا نماندن بر بی اعتقادی آن دوران را به تنهایی دلیل بر هیچ چیز نمیدانم و نه فضیلتی برایش قائلم و نه رضالتی !... به نظر من این تجارب و ادراک ما از اتفاقات اطرافمان است که آنها را برای ما معنا دار و یا پوچ و بی معنی جلوه میدهد و بستگی به بی نهایت جزئیات متفاوت دارد و ... بگذریم . غرض از این اطالهء کلام این بود که بگویم این ایمان نیم بند حالا همان ارث خانواده گی من نیست که برایم مانده باشد و در گم کردن و پیدا کردنی دوباره به این منزل رسیده ام که معلوم نیست جایی هم باشد یا نباشد ... به هر حال به خودم آمدم و دیدم سؤال بی جواب دیروز امروز برابرم مانده است و هنوز مربی جوان میخندد و من حیرانم ... تا جایی که همت قاصر و غم نان و هزار درد بی درمان دیگر اجازه داد در پی جواب گشتم و البته حالا نظری هم برای خود دارم که نمیدانم تا چه حد میتواند منطقی و درست باشد یا... *** به نظر می آید اگر بخواهیم سنگ بنایی برای استدلالات خود درست کنیم که بر مشترکاتی استوار باشد آن وجود خداوند است . فرض را بر این میگذاریم که خداوند وجود دارد و برای هدایت و رستگاری بنده گانش پیامبرانی میفرستد . و ادیان را روش دستیابی به رستگاری قرار میدهد. در این صورت خداوند باید بداند که آینده دنیا را کدام یک از روشهای رستگاری یا همان ادیان مختلف خواهند ساخت بر فرض اینکه در اصل این ادیان باقی بمانند. دنیای امروز ما به وضوح نشان میدهد که از میان تمامی ادیانی که ادعای اصالت و جاودانگی داشته اند ، امروزه چند دین اصلی در واقع فاتح پهنه زمین و زندگی بشر هستند.(?) در واقع امروز مواجه ی اصلی مابین دین اسلام در یک طرف و مسیحیت و یهود در طرف دیگر به عنوان قدرتمند ترین اعتقادات باقی مانده در طول اعصار هستند. در نگاهی ظریف و با دقت متوجه این نکته میشویم که حتا آئینهایی مانند آئین بودا ، هندوئیسم و... امثال آن به تدریج در حال از بین رفتن و کمرنگ شدن هستند . در کشورهایی که این آئینها روزگاری حاکم مطلق بودند امروزه به تدریج مسیحیت و یهود و اسلام به دلایل مختلف در حال گسترش و جانشینی آن حاکمیت هستند و به نظر میرسد آئینها و دینهای دیگر اگر هم به تمامی محو و نابود نشوند به تدریج تبدیل به یادگاریهای کلکسیونی و کمیاب از سنتهای فراموش شده میشوند. پس به فرض اینکه خداوند به این موضوع از قبل علم داشته است و قرآن نیز کلام خود او باشد منطقی به نظر میرسد که قرآن مبحث اصلی اش ادیان حاکم و باقی در تاریخ باشد و بحث از آئینها و ادیان گذرا ننماید . به عنوان مثال اگر ما امروز شاهد از بین رفتن یهودیت بودیم و به جای آن مثلن دین اقوامی از منطقه آمریکای جنوبی همه گیر میشد و به عنوان یکی از مسایل اصلی اعتقادی و جریان ساز عالم مطرح بود ، در آنصورت اشتباه بودن رویکرد چنین کتابی معلوم میشد و ما در می یافتیم که تمرکز قرآن بر مسایل بی ربط بوده و از تحولی چنان آشکار بی خبر بوده است و در آنصورت بدیهی بود که اصالت آن کتاب مخدوش میشد. از جهت دیگر اینکه بنا بر اعترا قرآن و کتابهای آسمانی مورد قبول قرآن خداوند متعال تعداد زیادی پیامبر و رسول برای مردم نقاط مختلف جهان فرستاده است و به قول مشهور هر گز قومی را بی راهنما باقی نگذاشته است. تعداد رسولان الهی بنا بر برخی از روایات 124000 ویا به قولی 140000 بوده است . در قرآن تنها نام معدودی از پیغام بران الهی ذکر شده است و ادعای خود قرآن نیز این نیست که تمامی ادیان و اقوام و مسیر هدایت یا ضلالت و نا بودی و یا ... آنها را بیان داشته است . پس میتوان چنین فرض کرد که در قرآن تنها به ذکر اهم ادیان و پیامبران قناعت شده و ماندگار ترین دینها که همین ادیان منطقه دیر پای تمدن انسانی ست مورد کنکاش قرار گرفته است. در مورد اینکه آیا به واقع تمامی اقوام جهان ، مثلن مردم آمریکای جنوبی و یا استرالیا نیز دارای پیامبر موحدی بوده اند که ابلاغ توحید و رسالت الهی تکمیل شده باشد ؟ بایست گفت که: بنا بر ادعا و تحقیق بسیاری از محققین و متفکران ادیان جهان قدیم ترین و ریشه دار ترین نوع پرستش در تمامی نواحی جهان و در بین انسانهای باستانی پرستش یک خدا و یا "تک خدایی" بوده است. تا جایی که حتا برخی از مخالفین از این نکته به عنوان دلیلی بر اصلیل نبودن ادیان الهی یهود ، مسیحیت و اسلام، سه دین توحیدی بزرگ جهان وادیان توحیدی دیگر یاد می کنند و این ادیان را ادامه همان میل پرستش ناشناخته ها به دلیل جهل و ترس مردم میدانند و تک خدایی را در واقع ابتدایی ترین نوع پرستش مینامند ...(?) (هر چند برخی یهودیت را ابتدایی ترین دین توحیدی و سرآغاز تک خدایی میدانند اما بررسی های عمیق تر محققین خلاف آنرا نشان میدهد و سابقه ء توحید رزا بسیار قدیمتر از آن میدانند. ) این خود می تواند دلیلی باشد بر این که ، فرض ما را در مورد وجود پیامبران الهی در تمامی نقاط جهان و در میان تمامی اقوام جهان اگرچه اثبات نکند اما لااقل راه انکار آن را نیز مسدود نماید. بنا بر ادعای قرآن و کتب آسمانی نخستین نوع بشر دارای هوش و خصلت انسانی که همان نخستین آدم روی زمین از نظر قرآن باشد ، پیامبر خدا بوده است و این نکته مطابق با یافته های ما در مورد تاریخ پرستش خداوند است. اما اینکه چرا در برخی از نقاط و در میان برخی از اقوام حتا ردی از یکتا پرستی مطابق با روش پیامبران الهی نمی یابیم ، بر میگردد به تحول و تغییر ویا نابود شدن آئین پیامبران در طول قرون متمادی، چنانکه در مورد ادیان جدید تر نیز شاهد این استحاله ها هستیم . و دیگر اینکه در برخی از نقاط جهان روش پیامبران الهی اصلن همه گیر نشده است و در زیر آوار قرنها مدفون شده و مسکوت مانده است. در این صورت نیز هدایت الهی برای تمامی مردم مخدوش نخواهد شد ، زیرا هدایت رسولان الهی لازم نیست برای تک تک افراد بشر باشد و منظور نوع بشر است که پیام توحید پیامبران به نوع بشر به قطع رسیده و خواهد رسید و در مورد افرادی که این پیام را به هیچ وجه دریافت نکرده اند نیز به طور قطع و یقین خداوند با علم و عدالت و رحمت خود قضاوت خواهد کرد و این هرگز دلیلی برای رد اصل رسالت – چنانچه برخی گفته اند – از نظر عقلی و استدلالی نمی باشد. پس به این دلایل اینکه در قرآن تنها به ادیان و پیامبران محدودی در ناحیه ای محدود پرداخته شده است نمی تواند دلیل محدودیت دید قرآن باشد ، زیرا چنانچه عرض شد آینده جهان در ادیان همین منطقه محدود خلاصه میشود و شواهد آن حتا امروز به وضوح آشکار است. در پایان باید عرض کنم که این تنها نظر و عقیدهء بنده حقیر است و به طبع ایراد فراوان نیز ممکن است بر آن وارد باشد ، اگر چه مبنای این نظرات بر تحقیقات و نظریات علمای قدیم و جدید دیگر است و من تنها برداشتهایم را در اینجا ذکر کردم. امیدوارم مخاطبان گرامی و نازنین این صفحات بنده را از کاستی های این سخن آگاه کنند و نظرات گرانبهای خود را برای ما بنویسند که به طور قطع و یقین این بحث محدود به این نظرات نمیشود و جا برای برداشتها و استدلالات مختلف همچنان باز است . تنها آنچه که با ارزش و شریف است ، خرد و عقل آدمی ست و اینکه ما تسلیم چیزی که برخلاف خرد است نشویم و درک آنرا که عقل اثبات میکند کوشا باشیم که این تنها راه انسانیت و شرافت است. انشاءلله مباحث بعدی در این مورد در صورت لزوم با همفکری شما پیگیری خواهد شد . شاد و مست و غزلخوان باشید و عشق همراهتان باد. یا عالم به کل شیء ********************************** ?. http://digital01.wordpress.com/2008/04/25/39 ?. رجوع شود به " تولدی دیگر" نوشته : شجاءالدین شفا - بخش پرستش توحیدی - و منابع ذکر شده در آن و امثالهم...
|
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
سد توشمانلو دیدنی ترین سد دنیا ، ببینید عجیب نیست؟! |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
خوب،خشکی این درختان در بغل آب، حکایتش فداکاریشان نسبت به درختان پایین آب سده. |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
واقعا در توشمانلو ، چوپانی هم صفای دارد. |
دکتر زهرا کرامتی ( پنج شنبه 87/8/30 :: ساعت 11:15 صبح)
وقتی که نگاه کردم خیلی ناراحت شدم و حتی گریه ام گرفت،آخه خیلی کهنه شده بود مال تقریبا سی سال قبل است دیگه همه جاش فرسوده شده بعضی جاهاش ترک های کوچک و بزرگ بر داشته ولی تا بحال توجه ... به خود جلب نکرده، ببینیم،آخه عیب نیست این همه آدم تو این مدرسه تحصیل کرده ایم و خیلی ها امروز نون این تحصیلات را می خورند و ده ها نفر نیز مهندس و دکتر و رئیس دانشگاه و غیره ...شده اند و یا دانشجو هستند یه نیم نگاهی به این مدرسه ی محل تحصیلشان نمی کنند، صرف نظر از اینکه قبلی ها درست کردند ما تحصل کردیم،ما هیچ چه نمی کنیم برای آیندگان؟! |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||